هر کس میداند که آتش برخاسته از یک شرارهی کوچک، تا زمانی که چوبی برای سوختن باشد، شعله ور و فزاینده خواهد ماند. با این حال، حتی اگر آتش با آب خاموش نشود، زمانی که دیگر مادهای برای سوختن نداشته و باشد، خاموش خواهد شد و دیگر نخواهد سوخت.
به همین ترتیب، هر قدر جباران بیشتر غارت کنند، طمع کنند، تخریب و ویران کنند، تعداد بیشتری تسلیم میشوند و به اطاعت در می آیند.
این گونه است که ستمکاران حاکم، قدرتمندتر و هولناک تر می شوند و بیشتر آمادهی تار و مار و ویرانگری می گردند.
اما اگر کسی تسلیم آنان نشود، و بی هیچ خشونتی، صرفا اطاعت نشوند، بیپناه، بیحفاظ، عریان، و دست خالی میمانند و به هیچ مبدل میشوند درست هماهنگونه که اگر به ریشهی گیاه، آب و غذا نرسد ساقهها و برگها پژمرده و خشک میشوند.
اتین دولابوئتی
کتاب بردگی اختیاری
به همین ترتیب، هر قدر جباران بیشتر غارت کنند، طمع کنند، تخریب و ویران کنند، تعداد بیشتری تسلیم میشوند و به اطاعت در می آیند.
این گونه است که ستمکاران حاکم، قدرتمندتر و هولناک تر می شوند و بیشتر آمادهی تار و مار و ویرانگری می گردند.
اما اگر کسی تسلیم آنان نشود، و بی هیچ خشونتی، صرفا اطاعت نشوند، بیپناه، بیحفاظ، عریان، و دست خالی میمانند و به هیچ مبدل میشوند درست هماهنگونه که اگر به ریشهی گیاه، آب و غذا نرسد ساقهها و برگها پژمرده و خشک میشوند.
اتین دولابوئتی
کتاب بردگی اختیاری
💎روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!
مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند
به راست و چپ می پیچیدند،
بالا می رفتند و پایین می آمدند،
شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند، اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند!
مدتی بعد آن کوره راه، خیابانی شد!
حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود ...
سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر
همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند،
مسیر بسیار بدی بود!
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟
📙قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها
✍🏻 پائولو کوئیلو
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!
مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند
به راست و چپ می پیچیدند،
بالا می رفتند و پایین می آمدند،
شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند، اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند!
مدتی بعد آن کوره راه، خیابانی شد!
حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود ...
سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر
همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند،
مسیر بسیار بدی بود!
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟
📙قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها
✍🏻 پائولو کوئیلو
من متقاعد شدهام که خدا عشق است!
این اندیشه برای من از ارزش غنایی بنیادینی برخوردار است. آنگاه که این اندیشه در من حاضر است بیگفتگو شادمانم، آنگاه که غایب است با شوقی بیش از شوقِ عاشق به معشوق خویش آن را طلب میکنم؛ اما ایمان ندارم، این شهامت را فاقدم. برای من عشق خدا، هم به معنای مستقیم هم به معنای معکوس باکل واقعیت، سنجش ناپذیر است.
من چندان ترسو نیستم که شِکْوِه و زاری کنم اما چندان فریبکار نیز نیستم که انکار کنم ایمان چیزی بسیار والاتر است.
من به خوبی میتوانم به شیوهى خود زندگی کنم و شاد و خرسند باشم، اما شادی من، شادمانی ایمان نیست و در قیاس با آن بیگمان ناشادمانی است. من با نگرانیهای حقیرم مزاحم خدا نمیشوم چیزهای جزئی مرا مشغول نمیکند، من تنها بر عشق خود خیره میشوم وشعلهی بکر آن را پاک وروشن نگه میدارم. ایمان باور دارد که خداوند به کوچکترین چیزها توجه دارد.
کتاب ترس و لرز
سورن_کی_یرکگارد
این اندیشه برای من از ارزش غنایی بنیادینی برخوردار است. آنگاه که این اندیشه در من حاضر است بیگفتگو شادمانم، آنگاه که غایب است با شوقی بیش از شوقِ عاشق به معشوق خویش آن را طلب میکنم؛ اما ایمان ندارم، این شهامت را فاقدم. برای من عشق خدا، هم به معنای مستقیم هم به معنای معکوس باکل واقعیت، سنجش ناپذیر است.
من چندان ترسو نیستم که شِکْوِه و زاری کنم اما چندان فریبکار نیز نیستم که انکار کنم ایمان چیزی بسیار والاتر است.
من به خوبی میتوانم به شیوهى خود زندگی کنم و شاد و خرسند باشم، اما شادی من، شادمانی ایمان نیست و در قیاس با آن بیگمان ناشادمانی است. من با نگرانیهای حقیرم مزاحم خدا نمیشوم چیزهای جزئی مرا مشغول نمیکند، من تنها بر عشق خود خیره میشوم وشعلهی بکر آن را پاک وروشن نگه میدارم. ایمان باور دارد که خداوند به کوچکترین چیزها توجه دارد.
کتاب ترس و لرز
سورن_کی_یرکگارد
📚 پوپولیسم چیست؟ | یان ورنر مولر | بابک واحدی
فهرست کتاب:
مقدمه: آیا همه پوپولیست هستیم؟
پوپولیستها چه میگویند؟
پوپولیستها چه میکنند، یا پوپولیسم بر مسند قدرت
با پوپولیستها چه کنیم؟
نتیجهگیری: هفت نظر در باب پوپولیسم
🔸 «شبحی دارد جهان را تسخیر میکند؛ پوپولیسم.» اما این شبح، پوپولیسم، چیست؟
این مفهوم سیاسی مناقشه برانگیز در هر کارزار انتخابی از یک رقیب به رقیب دیگر اطلاق شده است، اما پوپولیست کیست؟ و چه کسی خود را نمایندۀ راستین مردم میداند؟
🔹 یان.ورنر مولر در کتاب «پوپولیسم چیست» به سوالاتی که روشنگر چیستی پوپولیسماند، با نکتهبینی پاسخهایی ژرف و دقیق میدهد. مثالهای نزدیک و معاصر او که ما هر روز در رسانهها و مطبوعات به آنها برخورد میکنیم باعث میشود درک بهتری از پوپولیسم به دست بیاوریم. کتاب «پوپولیسم چیست؟» کتابی هوشمندانه در مورد یک مفهوم سیاسی مبهم و در عینحال بسیار مهم است. نقد صریح و کوبندۀ یان ورنر مولر بر پوپولیسم برای هر کسی که میکوشد ریشهها و ماهیت مناقشههای سـیاسیِ امروز را درک کند، راهگشا و همزمان چالش برانگیز خواهدبود.
🔸 پوپولیستها ادعا میکنند که آنها، و فقط آنها، نمایندۀ مردم هستند. پوپولیستها وقتی قدرت را به دست آوردند، هیچ اپوزیسیونی را مشروع نمیدانند. پوپولیستها ادعا نمیکنند که «ما نود و نُه درصد هستیم.»، بلکه تلویحاً میگویند که «ما صد درصد هستیم.»
پوپولیسم تهدیدی برای دموکراسی است، چراکه دموکراسی مستلزم کثرتگرایی و اذعان بر این واقعیت است که باید شرایط منصفانهای برای زندگی در کنار یکدیگر، در مقام انسانهای آزاد و برابر، و نیز متنوع و متفاوت از هم، بیابیم. ایدۀ مردمِ واحد، همگن و اصیل خواب و خیالی بیش نیست؛ به قول یورگن هابرماسِ فیلسوف، «مردم» فقط میتواند در صورت جمع وجود داشته باشد.
🔹 پوپولیستها مخالفان سیاسیشان را «دشمنان مردم» میخوانند و در پیِ این هستند که آنها را بهکل از میدان بیرون برانند و محروم سازند. پوپولیستها اقداماتشان را با این ادعا توجیه میکنند که آنها و فقط آنها نمایندۀ مردم هستند. در نظر هوادارانِ پوپولیستها، «آنها دارند برای ما (تنها مردم اصیل) این کار را میکنند.
کتاب پوپولیسم چیست
یان ورنر مولر
مترجم بابک واحدی
فهرست کتاب:
مقدمه: آیا همه پوپولیست هستیم؟
پوپولیستها چه میگویند؟
پوپولیستها چه میکنند، یا پوپولیسم بر مسند قدرت
با پوپولیستها چه کنیم؟
نتیجهگیری: هفت نظر در باب پوپولیسم
🔸 «شبحی دارد جهان را تسخیر میکند؛ پوپولیسم.» اما این شبح، پوپولیسم، چیست؟
این مفهوم سیاسی مناقشه برانگیز در هر کارزار انتخابی از یک رقیب به رقیب دیگر اطلاق شده است، اما پوپولیست کیست؟ و چه کسی خود را نمایندۀ راستین مردم میداند؟
🔹 یان.ورنر مولر در کتاب «پوپولیسم چیست» به سوالاتی که روشنگر چیستی پوپولیسماند، با نکتهبینی پاسخهایی ژرف و دقیق میدهد. مثالهای نزدیک و معاصر او که ما هر روز در رسانهها و مطبوعات به آنها برخورد میکنیم باعث میشود درک بهتری از پوپولیسم به دست بیاوریم. کتاب «پوپولیسم چیست؟» کتابی هوشمندانه در مورد یک مفهوم سیاسی مبهم و در عینحال بسیار مهم است. نقد صریح و کوبندۀ یان ورنر مولر بر پوپولیسم برای هر کسی که میکوشد ریشهها و ماهیت مناقشههای سـیاسیِ امروز را درک کند، راهگشا و همزمان چالش برانگیز خواهدبود.
🔸 پوپولیستها ادعا میکنند که آنها، و فقط آنها، نمایندۀ مردم هستند. پوپولیستها وقتی قدرت را به دست آوردند، هیچ اپوزیسیونی را مشروع نمیدانند. پوپولیستها ادعا نمیکنند که «ما نود و نُه درصد هستیم.»، بلکه تلویحاً میگویند که «ما صد درصد هستیم.»
پوپولیسم تهدیدی برای دموکراسی است، چراکه دموکراسی مستلزم کثرتگرایی و اذعان بر این واقعیت است که باید شرایط منصفانهای برای زندگی در کنار یکدیگر، در مقام انسانهای آزاد و برابر، و نیز متنوع و متفاوت از هم، بیابیم. ایدۀ مردمِ واحد، همگن و اصیل خواب و خیالی بیش نیست؛ به قول یورگن هابرماسِ فیلسوف، «مردم» فقط میتواند در صورت جمع وجود داشته باشد.
🔹 پوپولیستها مخالفان سیاسیشان را «دشمنان مردم» میخوانند و در پیِ این هستند که آنها را بهکل از میدان بیرون برانند و محروم سازند. پوپولیستها اقداماتشان را با این ادعا توجیه میکنند که آنها و فقط آنها نمایندۀ مردم هستند. در نظر هوادارانِ پوپولیستها، «آنها دارند برای ما (تنها مردم اصیل) این کار را میکنند.
کتاب پوپولیسم چیست
یان ورنر مولر
مترجم بابک واحدی
حکومت استبدادی را باید از بهرهگیری از دروغ، محروم کرد
هنگامی که کار سیاسی و ریختن به خیابانها هزینه داشته باشد و شاید ناممکن باشد، باید قدم به عرصه پیشا_سیاسی گذاشت و با زیستن در دایره حقیقت، رژیمها را از قدرتمندترین سلاحشان، یعنی "دروغ"، محروم کرد.
رژیمهای مستبد، در واقع بناهایی هستند ساخته شده بر ستونهای دروغ، و تا زمانی دوام خواهند آورد که مردم حاضر باشند زیر سقف دروغ زندگی کنند. من اعتقاد ندارم فقط کسانی که فعال سیاسیاند و علیه رژیمها میجنگند شایسته ستایش هستند. برای این افراد ارزش بسیار قایلم اما کسان دیگری هم هستند که شایستهی ستایشند. کسانی که تصمیم گرفتهاند از این پس در هیچ حرکتی که در آن رگهای از دروغ و ناراستی باشد شرکت نکنند.
من از شما که از کار سیاسی پرمخاطره بیمناکید، یک درخواست دارم؛ قد راست کنید و به فردیت خودتان کرامت بیشتری ببخشید و به حقیقت خدمت کنید تا رژیمهای دروغ فروریزند.
کتاب قدرت بی قدرتان
واتسلاف هاول
هنگامی که کار سیاسی و ریختن به خیابانها هزینه داشته باشد و شاید ناممکن باشد، باید قدم به عرصه پیشا_سیاسی گذاشت و با زیستن در دایره حقیقت، رژیمها را از قدرتمندترین سلاحشان، یعنی "دروغ"، محروم کرد.
رژیمهای مستبد، در واقع بناهایی هستند ساخته شده بر ستونهای دروغ، و تا زمانی دوام خواهند آورد که مردم حاضر باشند زیر سقف دروغ زندگی کنند. من اعتقاد ندارم فقط کسانی که فعال سیاسیاند و علیه رژیمها میجنگند شایسته ستایش هستند. برای این افراد ارزش بسیار قایلم اما کسان دیگری هم هستند که شایستهی ستایشند. کسانی که تصمیم گرفتهاند از این پس در هیچ حرکتی که در آن رگهای از دروغ و ناراستی باشد شرکت نکنند.
من از شما که از کار سیاسی پرمخاطره بیمناکید، یک درخواست دارم؛ قد راست کنید و به فردیت خودتان کرامت بیشتری ببخشید و به حقیقت خدمت کنید تا رژیمهای دروغ فروریزند.
کتاب قدرت بی قدرتان
واتسلاف هاول
کشور تبلیغات
اینیاتسیو سیلونه
كشور تبليغات بر مبنای وحدت كلمه استوار است. كافی است يكی بگويد: نه! تا افسون باطل شود. آن وقت است كه نظم به خطر میافتد و آن صدای مخالف بايد خفه شود ولو اينكه آن صدا از يک مرد بيچارهی بيمار باشد ... ولو اينكه آن صدا از موجود مسالمتجويی باشد كه فقط به شيوهی خاصِ خود فكر میكند و صرف نظر از اين موضوع آزارش حتی به يک مورچه هم نمیرسد ... در كشور تبليغات، يک مرد، هر كه میخواهد باشد و هر قدر حقير و ناچيز باشد، همين كه با مغز خودش فكر كرد، نظم عمومی را به خطر خواهد انداخت.
خروارها كاغذِ چاپشده شعارهای رژيم حاكم را منتشر میكنند، هزارها بلندگو و صدها هزار اعلاميه و اوراق تبليغاتی كه مجانا توزيع میشود، گروهگروه ناطق و واعظ كه در همهی ميدانهای عمومی و چهارراهها خطابه میخوانند، هزاران كشيش كه از فراز منبر خود همان شعارها را تكرار میكنند به حدی كه همه ذله میشوند و همه سرسام میگيرند.
در اين ميان، كافی است يک مرد حقير، يک موجود تنها و ضعيف بگويد نه! و به گوش نفر پهلودستی خود زمزمه كند كه نه! و يا شبهنگام روی ديوار بنويسد نه! تا نظم عمومی به خطر بيفتد.
کتاب نان و شراب
ترجمه ی محمد قاضی , ص ۳۵۱
اینیاتسیو سیلونه
كشور تبليغات بر مبنای وحدت كلمه استوار است. كافی است يكی بگويد: نه! تا افسون باطل شود. آن وقت است كه نظم به خطر میافتد و آن صدای مخالف بايد خفه شود ولو اينكه آن صدا از يک مرد بيچارهی بيمار باشد ... ولو اينكه آن صدا از موجود مسالمتجويی باشد كه فقط به شيوهی خاصِ خود فكر میكند و صرف نظر از اين موضوع آزارش حتی به يک مورچه هم نمیرسد ... در كشور تبليغات، يک مرد، هر كه میخواهد باشد و هر قدر حقير و ناچيز باشد، همين كه با مغز خودش فكر كرد، نظم عمومی را به خطر خواهد انداخت.
خروارها كاغذِ چاپشده شعارهای رژيم حاكم را منتشر میكنند، هزارها بلندگو و صدها هزار اعلاميه و اوراق تبليغاتی كه مجانا توزيع میشود، گروهگروه ناطق و واعظ كه در همهی ميدانهای عمومی و چهارراهها خطابه میخوانند، هزاران كشيش كه از فراز منبر خود همان شعارها را تكرار میكنند به حدی كه همه ذله میشوند و همه سرسام میگيرند.
در اين ميان، كافی است يک مرد حقير، يک موجود تنها و ضعيف بگويد نه! و به گوش نفر پهلودستی خود زمزمه كند كه نه! و يا شبهنگام روی ديوار بنويسد نه! تا نظم عمومی به خطر بيفتد.
کتاب نان و شراب
ترجمه ی محمد قاضی , ص ۳۵۱
✍️ فتوحی
🖊 مطالعه کتاب: رنج یا تسکین
با وجود اینکه میزان مطالعه در ایران بسیار پایین است ولی غالب ایرانیها خود را عاشق کتاب نشان میدهند و حساسیت به کتاب هایش را نوعی افتخار تلقی میکنند. گویی اگر چه همواره تلقی منفی نسبت به تعصب وجود دارد ولی تعصب به کتاب افتخارآفرین است. گویی اگر متعصب به کتاب و کتابخانه شخصی نباشید از دین و مسلک مردم خارج شده اید و برای مردم، حکم مرتد می یابید(همچون هجمه به خدادداد عزیزی)
سه مواجهه با کتاب:
1️⃣ مواجهه ی ذاتگرایانه به کتاب:
در این رویکرد فرد عاشق کتاب میشود چون کتاب مملو از تفکر و دانش است، لذا چون دانش ذاتاً ملطوب است افراد باید سراغ کتاب بروند. این رویکرد ذات انگاری تلقی میشود که کتاب ما را به حقیقتی رهسپار می کند که با ارزش، زیبا و مطلوب است. از زمان افلاطون تا به امروز، این تلقی از حقیقت به وجود آمد که حقیقت در عالم ایده است عالمی که جادوانه، مطلق، زیبا و بی نقص است. در چنین رویکردی حقیقت مقدس میشود و کتاب نیز از این جهت که به حقیقت میپردازد آسمانی و مقدس میشود. امروزه در جامعه ما کتاب تقدیس میشود و جنبه زیبایی شناختی در خانه های ما پیدا می کند. این نگرش را باید در ناخودآگاهی تاریخی ما دید که اولین مواجهه ما با کتاب، با کتاب مقدس(قران و تفاسیر قرانی و احادیث) بوده است. کتابی که سخن خدا و پیامبران است و تاکنون کتاب و محتوای آن جنبه حقیقت و تقدس یافته است، باید با آن آرام و قرار گرفت، از این طریق کتاب در مراسم ها جنبۀ قداست می یابد( مراسم عقد، سر سفره هفت سین و شب یلدا و ... ). کتاب در این اپیستمه به حقیقتی می پردازد که در عالم دیگر است و در این حقیقت، جهان ما(عالم محسوس افلاطونی) گم شده است...
@sokhanranihaa
2️⃣ کتاب به مثابه آرامبخش
گروهی کتاب را پناهگاه امنی تلقی میکنند که از مسائل و مشکلات بگریزند، برای لذت میخوانند. آنان در خلوت به سراغ کتاب میروند و یا کتاب را به رختخواب میبرند تا راحتتر بخوابند. رنه دکارت(1398) در کتاب «تأملات»، در تأمل اول مینویسد «اکنون که به فراغت و آرامش رسیدم میخواهم کتاب را بنویسم». در این رویکرد گویی فرد(خواننده یا نویسنده) هیچ دغدغه ای ندارد و کتاب هم ابزار لذت بخشی و تسکین دهنده است. همچون مونتسکیو(1343) که میگفت «من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست».
کتاب از این منظر، همچون قرص مسکن است که باید مصرف کرد تا راحتتر خوابید و آرام گرفت و از دغدغهها و مسائل پیرامون(اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فردی و ...) دور شوید. خواننده کلبی مسلک است، کتاب می خواند تا کمکی نکند، اقدامی صورت ندهد و از بار مسئولیت شانه خالی کند. مثلاً خانم خانه داری که تاکنون کتابی را مطالعه نکرده است و مشغول آشپزی نه چندان خوب برای خانواده اش میشد ناگهان کتابهای آشپزی می خرد و مشغول مطالعه کتاب آشپزی می شود وی، دیگر آشپزی نمی کند بلکه کتاب آشپزی را مطالعه می کند و هر زمان اعضای خانواده به وی اعتراض می کنند که غذا آماده نیست تأکید بر مطالعه کتاب آشپزی دارد، اینجاست که کتاب آشپزی، آشپزی را اپوخه(در پرانتز قرار دادن) میکند. یا بازاریابی که کُنج خانه خلوت میکند و همیشه کتاب بازاریابی را مطالعه میکند و دیگر بازاریابی نمیکند. این شیوه از مطالعه و کتابخوانی به عملی محافظه کارانه بدل میشود.
3️⃣ کتاب به مثابه زخم
برخلاف رویکرد مذکور، این رویکرد، نیچه در باب رویارویی با کتاب میگوید خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید تا به خواب نروید. مطالعه ای که خواب از چشمان خواننده نپراند و ذهن را قلقلک ندهد بیهوده است. کتاب را نخوانید که بخوانید! و کتاب را نخوانید که بخوابید بلکه باید کتاب را بخوانید تا بیدار بمانید. مطالعه در آسایش و با آسایش نیست. مطالعه زمانی مطلوب است که فرد زخمی است و از زخم اش مینالد و در پی کتاب میرود تا دردش را بیابد، وی در هنگام مطالعه همواره نگران است آرامش ندارد و نمیتواند بخوابد. در حین آنکه به زخمش فکر میکند در مطالب کتاب نیز تعمق میکند. همسو با هیوم و جهان پساهیومی باید گفت «من کتاب میخوانم تا نتیجه ای بگیرم». من دغدغه ای دارم پس کتاب میخوانم تا به دغدغه ام پاسخی بدهم و نتیجه ای از دغدغه ام را دریافت کنم. در این رهیافت، کتاب صرفاً ابزار است ولی نه ابزاری برای بی اعتنایی و ناآگاهی به اطراف(رویکرد کتاب به مثابه آرام بخش)، بلکه ابزاری برای بیدار شدن و پاسخ به دغدغه هاست. دیگر کتاب مقدس نیست و ابزاری نیست که فرد به آن متعصب باشد زیرا چه بسیار کتاب هایی که بی ارزشند و پاسخی به دغدغه های فرد نمی دهند و یا حتی خود کتاب ها ابزارهای سلطه اند و دردسر سازند.
📌 ادامه اینجا
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Iranianspa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊 مطالعه کتاب: رنج یا تسکین
با وجود اینکه میزان مطالعه در ایران بسیار پایین است ولی غالب ایرانیها خود را عاشق کتاب نشان میدهند و حساسیت به کتاب هایش را نوعی افتخار تلقی میکنند. گویی اگر چه همواره تلقی منفی نسبت به تعصب وجود دارد ولی تعصب به کتاب افتخارآفرین است. گویی اگر متعصب به کتاب و کتابخانه شخصی نباشید از دین و مسلک مردم خارج شده اید و برای مردم، حکم مرتد می یابید(همچون هجمه به خدادداد عزیزی)
سه مواجهه با کتاب:
1️⃣ مواجهه ی ذاتگرایانه به کتاب:
در این رویکرد فرد عاشق کتاب میشود چون کتاب مملو از تفکر و دانش است، لذا چون دانش ذاتاً ملطوب است افراد باید سراغ کتاب بروند. این رویکرد ذات انگاری تلقی میشود که کتاب ما را به حقیقتی رهسپار می کند که با ارزش، زیبا و مطلوب است. از زمان افلاطون تا به امروز، این تلقی از حقیقت به وجود آمد که حقیقت در عالم ایده است عالمی که جادوانه، مطلق، زیبا و بی نقص است. در چنین رویکردی حقیقت مقدس میشود و کتاب نیز از این جهت که به حقیقت میپردازد آسمانی و مقدس میشود. امروزه در جامعه ما کتاب تقدیس میشود و جنبه زیبایی شناختی در خانه های ما پیدا می کند. این نگرش را باید در ناخودآگاهی تاریخی ما دید که اولین مواجهه ما با کتاب، با کتاب مقدس(قران و تفاسیر قرانی و احادیث) بوده است. کتابی که سخن خدا و پیامبران است و تاکنون کتاب و محتوای آن جنبه حقیقت و تقدس یافته است، باید با آن آرام و قرار گرفت، از این طریق کتاب در مراسم ها جنبۀ قداست می یابد( مراسم عقد، سر سفره هفت سین و شب یلدا و ... ). کتاب در این اپیستمه به حقیقتی می پردازد که در عالم دیگر است و در این حقیقت، جهان ما(عالم محسوس افلاطونی) گم شده است...
@sokhanranihaa
2️⃣ کتاب به مثابه آرامبخش
گروهی کتاب را پناهگاه امنی تلقی میکنند که از مسائل و مشکلات بگریزند، برای لذت میخوانند. آنان در خلوت به سراغ کتاب میروند و یا کتاب را به رختخواب میبرند تا راحتتر بخوابند. رنه دکارت(1398) در کتاب «تأملات»، در تأمل اول مینویسد «اکنون که به فراغت و آرامش رسیدم میخواهم کتاب را بنویسم». در این رویکرد گویی فرد(خواننده یا نویسنده) هیچ دغدغه ای ندارد و کتاب هم ابزار لذت بخشی و تسکین دهنده است. همچون مونتسکیو(1343) که میگفت «من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست».
کتاب از این منظر، همچون قرص مسکن است که باید مصرف کرد تا راحتتر خوابید و آرام گرفت و از دغدغهها و مسائل پیرامون(اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فردی و ...) دور شوید. خواننده کلبی مسلک است، کتاب می خواند تا کمکی نکند، اقدامی صورت ندهد و از بار مسئولیت شانه خالی کند. مثلاً خانم خانه داری که تاکنون کتابی را مطالعه نکرده است و مشغول آشپزی نه چندان خوب برای خانواده اش میشد ناگهان کتابهای آشپزی می خرد و مشغول مطالعه کتاب آشپزی می شود وی، دیگر آشپزی نمی کند بلکه کتاب آشپزی را مطالعه می کند و هر زمان اعضای خانواده به وی اعتراض می کنند که غذا آماده نیست تأکید بر مطالعه کتاب آشپزی دارد، اینجاست که کتاب آشپزی، آشپزی را اپوخه(در پرانتز قرار دادن) میکند. یا بازاریابی که کُنج خانه خلوت میکند و همیشه کتاب بازاریابی را مطالعه میکند و دیگر بازاریابی نمیکند. این شیوه از مطالعه و کتابخوانی به عملی محافظه کارانه بدل میشود.
3️⃣ کتاب به مثابه زخم
برخلاف رویکرد مذکور، این رویکرد، نیچه در باب رویارویی با کتاب میگوید خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید تا به خواب نروید. مطالعه ای که خواب از چشمان خواننده نپراند و ذهن را قلقلک ندهد بیهوده است. کتاب را نخوانید که بخوانید! و کتاب را نخوانید که بخوابید بلکه باید کتاب را بخوانید تا بیدار بمانید. مطالعه در آسایش و با آسایش نیست. مطالعه زمانی مطلوب است که فرد زخمی است و از زخم اش مینالد و در پی کتاب میرود تا دردش را بیابد، وی در هنگام مطالعه همواره نگران است آرامش ندارد و نمیتواند بخوابد. در حین آنکه به زخمش فکر میکند در مطالب کتاب نیز تعمق میکند. همسو با هیوم و جهان پساهیومی باید گفت «من کتاب میخوانم تا نتیجه ای بگیرم». من دغدغه ای دارم پس کتاب میخوانم تا به دغدغه ام پاسخی بدهم و نتیجه ای از دغدغه ام را دریافت کنم. در این رهیافت، کتاب صرفاً ابزار است ولی نه ابزاری برای بی اعتنایی و ناآگاهی به اطراف(رویکرد کتاب به مثابه آرام بخش)، بلکه ابزاری برای بیدار شدن و پاسخ به دغدغه هاست. دیگر کتاب مقدس نیست و ابزاری نیست که فرد به آن متعصب باشد زیرا چه بسیار کتاب هایی که بی ارزشند و پاسخی به دغدغه های فرد نمی دهند و یا حتی خود کتاب ها ابزارهای سلطه اند و دردسر سازند.
📌 ادامه اینجا
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Iranianspa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
جامعه شناسان جوان
مطالعه کتاب؛ رنج یا تسکین
بر اساس منابع مختلف آمارهای متفاوتی از میزان مطالعه کتاب کشورهای مختلف به دست آمده است، اما داده های مختلف در مورد اغلب کشورها به ویژه کشور
حکومت دموکراتیک از آن نظر که یک حکومت است هیچ تفسیری از جهان، انسان، عقیده و آیینی را برتر از دیگری نمینشاند و هیچ فلسفهای را مقدم بر فلسفهی دیگر نمیدارد. ولی این موضع نه از این جهت است که حکومت کنندگان یا حکومت شوندگان از نظر فلسفی معتقد به نسبیت مطلق معرفت یا پیرو مکتب لاادری هستند؛ بلکه از این نظر است که وظیفهی حکومت ورود در این مسایل نیست و تکلیف این مسایل را فیلسوفان معین میکنند نه حاکمان و ورود حاکمان در این مسایل جز نزاع، خصومت و دیکتاتوری نتیجهای ندارد.
کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین
محمدمجتهدشبستری
کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین
محمدمجتهدشبستری
هویت شما از عادتهای شما سرچشمه میگیرد. شما با باورهای کنونی خودتان متولد نمیشوید. هر باوری از جمله آنهایی که درباره خودتان تصور میکنید از طریق تجربه آموخته و شرطی میشوند. هنگامی که هر روز تختتان را مرتب می کنید، شما هویت یک فرد مرتب و منظم را به تصویر میکشید. هر چه بیشتر رفتاری را تکرار کنید، بیشتر هویت مرتبط با آن رفتار را تقویت میکنید.
هر چه شواهد بیشتری برای اعتقاد و باوری داشته باشید، باورتان نسبت به آن عمیق تر میشود.
بعید است تنها با زدن یک ضربه به توپ، خودتان را فوتبالیست بدانید، اما وقتی این کار را تکرار کنید، شواهد، بیشتر میشوند و خویشتنشناسی شما شروع به تغییر میکند. این یعنی عادتها بیشترین نقش را در ایجاد هویت شما بازی میکنند.
ما با زدن یک بشکن تغییر نمیکنیم، ما ذره ذره، روز به روز و عادت به عادت تغییر میکنیم.
هر اقدامی که انجام میدهید، رای دادن به نوع شخصیتی است که میخواهید باشید. مسلما" برعکس آن هم صادق است. هر زمان بخواهید عادت بدی را انجام دهید، مانند این است که یک رای به صندوق هویت قبلی خود ریختهاید.
هویتهای جدید نیازمند شواهد جدید هستند. این یک فرایند سادهی دو مرحلهای است.
در مورد شخصیتی که میخواهید داشته باشید، تصمیمگیری کنید.
این شخصیت را با پیروزیهای کوچک به خودتان اثبات کنید.
همیشه باید تمرکز شما روی رسیدن به آن شخصیت باشد، نه دستیابی به یک نتیجه خاص.
کتاب عادت های اتمی
جیمز کلیر
هر چه شواهد بیشتری برای اعتقاد و باوری داشته باشید، باورتان نسبت به آن عمیق تر میشود.
بعید است تنها با زدن یک ضربه به توپ، خودتان را فوتبالیست بدانید، اما وقتی این کار را تکرار کنید، شواهد، بیشتر میشوند و خویشتنشناسی شما شروع به تغییر میکند. این یعنی عادتها بیشترین نقش را در ایجاد هویت شما بازی میکنند.
ما با زدن یک بشکن تغییر نمیکنیم، ما ذره ذره، روز به روز و عادت به عادت تغییر میکنیم.
هر اقدامی که انجام میدهید، رای دادن به نوع شخصیتی است که میخواهید باشید. مسلما" برعکس آن هم صادق است. هر زمان بخواهید عادت بدی را انجام دهید، مانند این است که یک رای به صندوق هویت قبلی خود ریختهاید.
هویتهای جدید نیازمند شواهد جدید هستند. این یک فرایند سادهی دو مرحلهای است.
در مورد شخصیتی که میخواهید داشته باشید، تصمیمگیری کنید.
این شخصیت را با پیروزیهای کوچک به خودتان اثبات کنید.
همیشه باید تمرکز شما روی رسیدن به آن شخصیت باشد، نه دستیابی به یک نتیجه خاص.
کتاب عادت های اتمی
جیمز کلیر
فردی که رویکردی کاسبکارانه دارد، وقتی قرار باشد ببخشد و در مقابل نستاند، حس میکند فریب خورده و مغبون شده است. ولی برای انسان رشدیافتهٔ «مولد» بخشش نشانهٔ قدرت، ثروت و وفور است. فرد با عمل بخشش، زنده بودن خویش را به بیان میآورد و آن را تقویت میکند.
«انسانی که میبخشد، چیزی را در انسانی دیگر میآفریند و آنچه بدین ترتیب آفریده شده، دوباره به سوی خودش بازمیگردد؛ فرد در بخشش حقیقی، نمیتواند آنچه را که به او بخشیده میشود نپذیرد و نستاند. بخشش آن دیگری را هم بخشنده میکند و هر دو در لذت آنچه آفریدهاند سهیم میشوند.»
📕 روان درمانی اگزیستانسیال
اروین یالوم
«انسانی که میبخشد، چیزی را در انسانی دیگر میآفریند و آنچه بدین ترتیب آفریده شده، دوباره به سوی خودش بازمیگردد؛ فرد در بخشش حقیقی، نمیتواند آنچه را که به او بخشیده میشود نپذیرد و نستاند. بخشش آن دیگری را هم بخشنده میکند و هر دو در لذت آنچه آفریدهاند سهیم میشوند.»
📕 روان درمانی اگزیستانسیال
اروین یالوم
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
"فکر اگر پَر بکشد"
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بکشد"
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
"نیما یوشیج"
🌷در رسیدن سال نو و عید نوروز را به همگی تبریک می گوییم
با آرزوی تنی تندرست و ذهنی روشن و روانی شاد
زندگی تان خوب و خوش و ارزشمند باد 🌷
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
"فکر اگر پَر بکشد"
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بکشد"
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
"نیما یوشیج"
🌷در رسیدن سال نو و عید نوروز را به همگی تبریک می گوییم
با آرزوی تنی تندرست و ذهنی روشن و روانی شاد
زندگی تان خوب و خوش و ارزشمند باد 🌷
اندیشهٔ حاکمیت قانون، وقتی در جایگاه مناسب خود قرار گیرد، نه تنها حکومت مطلقه را به عقب میراند، بلکه نوعی چرخهٔ تکاملی به وجود میآورد؛ اگر قوانین بهطور برابر در مورد همه اجرا میشد، در آن صورت هیچ فرد یا گروهی نمیتوانست بالاتر از قانون بایستد و مردم عادی هم حق یک محاکمه منصفانه را داشتند.
کتاب چراملتهاشکستمیخورند
دارون عجماوغلو/جیمز ایرابینسون
کتاب چراملتهاشکستمیخورند
دارون عجماوغلو/جیمز ایرابینسون
🔘ای علی تو خود بگو کیستی؟
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ مسیحی می گوﯾﺪ : ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ گفته ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ.
ﺟﺮﺝ می گوید : ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ 1400 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ!
ﺟﺮﺝ می گوید ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ 1400ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ؟
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮش رﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼغه ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍختم.
ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ خیلی ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ : ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺎئنات ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ.
ﺟﺮﺝ می گوید : ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ می کردند.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ دانشمندان ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ : ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺁﺏ است .
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ می گوید ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ.
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ می خوﺍﻧﺪﻡ، ﻧﮕﺮش ها ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ می شد.
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ .
ﺍﻣﺎ ﻣﺎ شیعیان ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟ ﯾﮑﺒﺎﺭ؟ ﯾﮏ ﺧﻄﺒﻪ؟ ﺁﯾﺎ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ خوب می شناسیم؟
ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ کتاب ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ مسیحی ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ :
O'Ali,
If I say you're superior to Jesus Christ, my religion
cannot accept it!
If I say he's superior to you, my conscience won't
accept it!
I don't say you're God
...So, tell us yourself, o'Ali:
Who are you ?
ﺍﻯ ﻋﻠﻰ،
ﺍﮔﺮ بگویم ﺗﻮ ﺍﺯ مسیح ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ، دینم ﻧﻤﻰ پذیرد.
ﺍﮔﺮ بگویم ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ پذیرد.
ﻧﻤﻰ گویم ﺗﻮ ﺧﺪﺍ هستی،
ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ:ﺗﻮ کیستی؟
🌍 مطالعات تاریخ و سیاست
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ مسیحی می گوﯾﺪ : ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ گفته ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ.
ﺟﺮﺝ می گوید : ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ 1400 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ!
ﺟﺮﺝ می گوید ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ 1400ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ؟
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮش رﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼغه ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍختم.
ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ خیلی ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ : ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺎئنات ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ.
ﺟﺮﺝ می گوید : ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ می کردند.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ دانشمندان ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ : ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺁﺏ است .
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ می گوید ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ.
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ می خوﺍﻧﺪﻡ، ﻧﮕﺮش ها ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ می شد.
ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ .
ﺍﻣﺎ ﻣﺎ شیعیان ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟ ﯾﮑﺒﺎﺭ؟ ﯾﮏ ﺧﻄﺒﻪ؟ ﺁﯾﺎ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ خوب می شناسیم؟
ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ کتاب ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ مسیحی ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ :
O'Ali,
If I say you're superior to Jesus Christ, my religion
cannot accept it!
If I say he's superior to you, my conscience won't
accept it!
I don't say you're God
...So, tell us yourself, o'Ali:
Who are you ?
ﺍﻯ ﻋﻠﻰ،
ﺍﮔﺮ بگویم ﺗﻮ ﺍﺯ مسیح ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ، دینم ﻧﻤﻰ پذیرد.
ﺍﮔﺮ بگویم ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ پذیرد.
ﻧﻤﻰ گویم ﺗﻮ ﺧﺪﺍ هستی،
ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ:ﺗﻮ کیستی؟
🌍 مطالعات تاریخ و سیاست
۰
یکی از ملوک بیانصاف پارسایی را پرسید:
از عبادتها کدام فاضلتر است؟
گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یکنفس خلق را نیازاری.
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم این فتنه است خوابش برده بِه
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آنچنان بُد زندگانی، مُرده بِه
📗 گلستان سعدی _ صفحه ۳۵
یکی از ملوک بیانصاف پارسایی را پرسید:
از عبادتها کدام فاضلتر است؟
گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یکنفس خلق را نیازاری.
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم این فتنه است خوابش برده بِه
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آنچنان بُد زندگانی، مُرده بِه
📗 گلستان سعدی _ صفحه ۳۵
خشک مغزی منشا خود فریبی است و در حکومت، نقش بسیار بزرگی دارد و عبارت از این است که اوضاع و احوال را بر مبنای تصورات ثابت و پیش ساخته ارزیابی کنیم و علائم و قرائن مخالف را نادیده بگیریم یا مردود بشماریم و به پیروی از آرزوهای خود عملکنیم و واقعیتها. را گردن ننهیم.
عصارهی خشک مغزی را یکی از مورخان در گفتهای دربارهی فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا و سر دستهی تاجداران یک دنده و خشک مغز بیان کرده است: «تجربه هیچ شکستی ایمان او را به برتری ذاتی سیاست خویش سست نمی کرد.
کتاب تاریخ بی خردی
باربارا تاکمن
عصارهی خشک مغزی را یکی از مورخان در گفتهای دربارهی فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا و سر دستهی تاجداران یک دنده و خشک مغز بیان کرده است: «تجربه هیچ شکستی ایمان او را به برتری ذاتی سیاست خویش سست نمی کرد.
کتاب تاریخ بی خردی
باربارا تاکمن
*امید که توانسته باشیم عادت بشکنیم و ذهن مان را رشد دهیم و همانند هلال ماه میان مزرعه آسمان شکوفه زنیم*
*امید که نشانه های عید در آسمان وجود مان رویت شود*
*دعاهای تان مستجاب و سلامتی تان برقرار باد*
عید فطر بر همگی مبارک و با برکت
🌹🌹🌹🌹🌹
*امید که نشانه های عید در آسمان وجود مان رویت شود*
*دعاهای تان مستجاب و سلامتی تان برقرار باد*
عید فطر بر همگی مبارک و با برکت
🌹🌹🌹🌹🌹
در یک جامعهی عادل حقوق دینداران و بی دینان برابر است و حقی به نام نرنجیدن دینداران و وظیفه ای به عنوان نرنجاندن دینداران وجود ندارد تا براساس آن بتوان گفت بی دینان حق ندارند سخنی بر زبان بیاورند که رنجیدن دینداران را در پی داشته باشد. اگر چنین حقی وجود داشته باشد به یک میزان برای همه افراد ثابت است چه دیندار و چه بی دین. بلی هیچ کس حق ندارد به دیگران و آراء و عقاید و مقدسات دیگران اهانت کند اما چنین وظیفه ای، چنانچه گفتیم، مختص بیدینان نیست و دینداران هم حق ندارند به آراء و عقاید و مقدسات بیدینان اهانت کنند. اما حق و بل وظیفه نقد و انتقاد محترمانه آراء و عقاید برای هردو گروه به یک مقدار ثابت است، ولو اینکه اعمال یا استیفای چنین حقی یا انجام چنین وظیفه ای به طور طبیعی ممکن است رنجش خاطر صاحبان عقیده مورد نقد را در پی داشته باشد.
کتاب اخلاق دین شناسی
ابوالقاسم فنایی
کتاب اخلاق دین شناسی
ابوالقاسم فنایی
با اندوه و تاسف فراوان خبردار شدیم که همسر عزیز حاج محمود قنبرزاده به رحمت الهی رفتند و آقای فنبرزاده و فرزندانش را به سوگ نشاند
این ضایعه و سوگ سنگین را به دوست عزیز مان جناب قنبرزاده و دکتر سراج خرمی و خاندان قنبرزاده تسلیت می گوییم
خداوند روح این همسر و مادر فداکار را غریق مهر و آرامش قرار دهد و به بازماندگان داغدار صبر و سلامتی عطا کند
این ضایعه و سوگ سنگین را به دوست عزیز مان جناب قنبرزاده و دکتر سراج خرمی و خاندان قنبرزاده تسلیت می گوییم
خداوند روح این همسر و مادر فداکار را غریق مهر و آرامش قرار دهد و به بازماندگان داغدار صبر و سلامتی عطا کند
دوستداران کتاب دزفول
با اندوه و تاسف فراوان خبردار شدیم که همسر عزیز حاج محمود قنبرزاده به رحمت الهی رفتند و آقای فنبرزاده و فرزندانش را به سوگ نشاند این ضایعه و سوگ سنگین را به دوست عزیز مان جناب قنبرزاده و دکتر سراج خرمی و خاندان قنبرزاده تسلیت می گوییم خداوند روح این همسر…
با سلام و پیام سپاس
در سختترین و تلخترین تجربه زندگیم در وداعی سخت به لطف حق با حضور دوستان فرهیختهام در مراسم تدفین وختم شادترین خاطره زندگیم و نیز پیامهای تسلی بخش عزیزان آرامش خاطری برایم فراهم کرد که زبانم قاصر از تشکر است.
در کنار عزیزانتان به سلامت باشید
امیدوارم در سرور و شادی شما عزیزان پایکوبان به جبران محبت شما توفیق پیدا کنم.
در سختترین و تلخترین تجربه زندگیم در وداعی سخت به لطف حق با حضور دوستان فرهیختهام در مراسم تدفین وختم شادترین خاطره زندگیم و نیز پیامهای تسلی بخش عزیزان آرامش خاطری برایم فراهم کرد که زبانم قاصر از تشکر است.
در کنار عزیزانتان به سلامت باشید
امیدوارم در سرور و شادی شما عزیزان پایکوبان به جبران محبت شما توفیق پیدا کنم.
مردکی را چشم درد خاست، پیش بیطار(دامپزشک) رفت که دوا کن. بیطار از آنچه در چشم چارپای می کند در دیدهٔ او کشید و کور شد. حکومت به داور بردند گفت بر او هیچ تاوان نیست. اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی.
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آنکه ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد.
ندهد هوشمندِ روشنرای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافندهست
نبرندش به کارگاه حریر
کتاب گلستان سعدی
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آنکه ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد.
ندهد هوشمندِ روشنرای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافندهست
نبرندش به کارگاه حریر
کتاب گلستان سعدی